کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهرهبرداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیدهای از این کتاب به استقبال روزها و شبهای قشنگ ماه مبارک رمضان میرویم.
.:شیرینی ماه خدا را بچشیم:.
چه احساسی نسبت به رمضان داشته باشیم؟
نگرانیها و شیرینیهای ورود به ماه رمضان
شهری که در آن میتوان حقیقت دنیا را دید، و شیرینی آخرت را چشید
یکی از موضوعاتی که در چند سال اخیر رسانههای فارسی ضدانقلاب در آستانه ماه رمضان به طرح آن پرداختهاند موضوع پخش ربنای شجریان از صداوسیمای جمهوری اسلامی است.
بنا بر این گزارش امسال همزمان با طرح این موضوع در رسانههای فارسی زبان ضدانقلاب، رسانههای اصلاح طلب نیز در اقداماتی مشابه به طرح این موضوع پرداخته و برای مثال اقدام به بازنشر مصاحبهای از شجریان که مربوط به سال ۹۰ است کردند.
شجریان در این مصاحبه چنین گفته بود: «سؤال من این است که کسانی که در رادیو و تلویزیون تصمیمگیرنده هستند و اغلب هم تصمیمات بسیار ناآگاهانه و ناشیانه میگیرند، چرا به این نکته توجه ندارند که نمیتوانند عادت مردم را از آنها بگیرند؟ من به احترام سلیقه مردم به خودم اجازه ندادم که بیایم ربنای بهتری بعد از ۶ سال بخوانم اما این افراد چطور میتوانند ربنای دیگری بهجای آن بگذارند...»
به گزارش خبرنگار ما نکته جالبی که باید به آن توجه شود این است که کسانی که همیشه بر طبل بی دینی مردم با انواع اقسام کارهای یواشکی می کوبند اکنون دایه دلسوز تر از مادر شده اند و برای هنگام افطار مردم روزه دار می خواهند تعیین تکلیف نمایند!!
آنچه که مسلم است این است که تصمیم درست صداوسیما در عدم پخش ربنای شجریان مورد پذیرش جامعه مذهبی کشور قرار گرفته است و جامعه ایرانی علاقهای به شنیدن ادعیه مذهبی از زبان کسانی که به دیدار چهرههایی چون گوگوش میروند و یا با در آغوش کشیدن زنان بدکار و یا زنان متاهل می پردازند و به تجلیل از آنها میپردازند ندارند.
به گزارش عصر امروز قطعا آنچه که لازم است که بر آن تاکید شود این است که شهرت شجریان مدیون انقلاب اسلامی است که او امروزه این چنین در برابر آن غرور به خرج میدهد؛ چراکه فضای عمومی موسیقی در اوایل انقلاب مسخر خوانندههای مطرح در زمان طاغوت بود اما بعد از انقلاب خیلی از این خوانندهها به ویژه خوانندگان زن طرد شدند تا فضا برای طرح و شهرت امثال شجریان که اصلاً قبل از انقلاب مطرح نبودند، باز شد.
نگاهی به برخی از تصاویر منتشر در فضای مجازی خود گویای این مطلب است که مردم مومن قطعا دوست ندارند روزه خود را با صدای یک شخص هرزه باز نمایند.
سارا سادات باختر، شاعر جوان و انقلابی کشورمان شعری جدید در قالب غزل مثنوی سروده و با نام «یادمان رفته مگر» در وبلاگ شخصی خود قرار داده است.
متن این شعر به شرح ذیل است:
راه عشق است و خطر، مردِ سفر می خواهد بُرد با ماست ولی سود و ضرر می خواهد
عرصه ای نیست ولی جنگِ دفاعی دگر است همسفر! اسلحه بردار که وقت خطر است
وقتِ «هَل یَنصُرُنی» آمده روزِ یاریست اشکِ غم از قدحِ خونِ شهیدان جاریست
یادمان رفته مگر نوپسران ، مرد شدند ؟! نو نهالانِ گلستانِ وطن زرد شدند؟!
یادمان رفته مگر یادِ امام و شهدا؟! که نوشتیم: «دگر جنگ تمام...» و شهدا،
همه بر جمله ی ما سخت تاسّف خوردند مادرانی که ز دوریِ پسرها مردند
جنگ، آغاز شده ما همه تنها هستیم و در اندیشه ی آسایشِ فردا هستیم
خطِ اول شده سرخیِ لبِ دلبرها وای بر غیرت ِما!، وای بر این مادرها!
آتش فتنه ی دشمن، شده سیگارِ خطر زندگیمان شده یک آینه ی خاک به سر
لحظه ای نیست که با یاد شهیدان باشیم یادمان رفته که آماده ی میدان باشیم
باز هم قافله ی کشفِ حجاب آمده است دشمن باخته با طرح ِنقاب آمده است
خواب دیدم که شهیدان ، همه برخاسته اند عرش، ویران شده و روز حساب آمده است
خون دل می خورد از غربت خود مردی که، از غمِ مردمِ دنیا به عذاب آمده است
نگذاریم که ویرانه کند دنیا را دشمنی را که خودش ، خانه خراب آمده است
چنگ بر دامنه ی مُعجزِ قرآن بزنیم دشمن این مرحله با مکرِ کتاب آمده است
نکند یکسره مدیونِ سوالش باشیم زینبی را که به دنبال ِجواب آمده است
یادمان رفته مگر «همّت و چمران ها» را؟! بمب های سحر و غربت انسان ها را
«باکری ها » لب دجله به تماشا هستند یادمان رفته مگر منتظر ما هستند؟!
یادمان رفته مگر مادرشان «زهرا» را؟! چادرِ سوخته و بی کسی مولا را؟!
یادمان رفت و نخواندیم و شبی گم کردیم مصحفِ پاره ی هفتاد و دو عاشورا را
تشنگی را نچشیدیم که بردیم از یاد عطشِ بی رمقِ حنجره ی دریا را
ما که همسفره ی مولا شده بودیم ولی پای این سفره نخوردیم غمِ فردا را
روزی از آخرتِ خویش خبر می گیریم که چه کردیم همه عاقبتِ دنیا را
ولی ای کاش شهیدان نظری بنمایند بکشانند به خود قبله ی این دلها را...